پرواز اوکراین

او و مادرش پریسا روز هشتم ژانویه 2020 سوار پرواز ps752 هواپیمایی اوکراین شدند و سه دقیقه بعد از بلند شدن از فرودگاه، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به هواپیمای آن‌ها شلیک کرد. ری‌را در آن روز نه سال و شش ماه و شانزده روز بر زمین زندگی کرده بود.
پدرش سال پیش برای او نوشت: “دخترم. در این روز که باید ده ساله می‌شدی متاسفم. متاسفم و عذرخواه. متاسفم که یک نفر را به دنیا آوردم و پس از آن همه زیبایی، سه دقیقه‌ی وحشتناک نصیبش شد. متاسفم که نتوانستم شما یک نفر را، از شر شرارت آدمیزاد و از جهل او محافظت کنم. متاسفم که نوجوانی‌ات سوخت کله‌شقی‌های نوجوانی شما از ما گرفته شد متاسفم که فرصت عاشق شدن نیافتی نشکفتی و دل به کسی ندادی متاسفم که سرزمین‌های بسیاری را ندیدی راه دانشگاه بر تو بسته شد، کودکان دچار معلولیت از کمکت محروم ماندند و نتوانستی بر موج زندگی سوار شوی تا تو را به دوردست‌ها ببرد. متاسفم که آینده برای من و شما و مادرت به خاکستری سرد بدل شد.
دخترم کسانی شما و مادرت را کشتند و با این‌که قلب آدم‌های باوجدان در این اندوه از سینه بیرون می‌زد کسانی در آنجا خون پاک شما را لگدمال کردند و کسانی در همین شهری که زندگی می‌کردی در همین کشور تلاش می‌کنند فریاد دادخواهی زندگی کوتاه شما را خفه کنند.
دخترم! از من چیزی نمانده است. شما شک کرده بودی و من پس از شما به همه چیز شک کردم، به عشق، به زیبایی، به رنگ به انسان.
دخترم! از این همه کلمه که به شما آموختم فرصت نکردم معنای قربانی را یادت بدهم. نشد تا روز تولدت. قربانی یعنی شما یعنی مادرت و یعنی من، پدرت. قربانیِ خشونت، قربانیِ جهل، قربانیِ شرارت. قربانی یعنی آن فرانک که داستانش را خوانده بودی.
دخترم ری‌را! آنه فرانکِ کوچک و ظریف من! که در آشویتس فرودگاه تهران تو را سوزاندند، ده سالگی‌ات را ندیدی حتا نمی‌دانم چه هدیه‌ای جز کتاب برایت می‌خریدم اما حال همه‌ی این‌ها حتا کتاب‌ها در برابر من بی‌ارزش شده است.
دخترم! اما پدرت قول می‌دهد یاد شما را با خودش به همه‌جا ببرد، آن را به یاد تمام آدم‌های فراموشکار بیاورد، به سازمان ملل، به سفارت کشورها، به سازمان جهانی هوانوردی، به پارلمان، به هرجایی که ممکن است گوشی برای شنیدن دادخواهی باشد. او به هر کاری دست خواهد زد. تحصن، اعتصاب، فریاد، نامه، ای‌میل، ملاقات. هرچه باشد. جانی‌ست در چله‌ی کمان که باید رها شود و در پایان این راه که نمی‌دانم چقدری از آن مانده، به دیدارت خواهم آمد. تا آن روز… “

پست‌های معروف از این وبلاگ

خودسوزی قربانی کودک همسری در بمپور

🔻🔺برگزاری قریب‌الوقوع جلسه بازپرسی ‎توماج صالحی/ مقامات قضایی و اطلاعاتی اصفهان از او شکایت کرده‌اند

🔺🔻زندان زاهدان؛ شیدای همدانی پس از دو ماه انفرادی به بند عمومی منتقل شد